30 ماهگیت مبارک ترانه ی عشق من
عاشقی کردن با تو، زندگی کردن با نفسای تو، جون گرفتن و آروم شدن پیش تو یه دنیای دیگه است ،باورم نمیشه 30 ماه گذشت و پسر کوچولوی من کوچول موچولوی من آسمون زندگی منو با وجودش رنگین کمانی کشیده که اصلا نمیشد که تصورش کرد.فرشته ی من بازم میگم بهت زمینی شدنت مبارک، بوی مقدس وجودت گوارای وجودم عزیز جان مادر
دردانه ی وجودم
ﻣﺮدِ ﮐﻮچکِ ﻣﺎﺩﺭ
ﻓﺪﺍﯼ ﻗﺪ ﻭ ﺑﺎﻻﯾﺖ
ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ
ﻋﺸﻖ ﭼﯿﺰ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺣﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ :
ﻣﺎﺩﺭ
و ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ : ﺟﺎنِ ﻣﺎﺩﺭ
ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻘﺪﺳﯿﺴﺖ
ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ
ﻻﺑﻪ ﻻﯼ ﺣﺮﻭﻑ ﺍﻟﻔﺒﺎ ﻭ ﺍﻋﺪﺍﺩ
ﭘﺴﺮﻡ
ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ، ﺟﺪﯾﺴﺖ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﺯﯾﻬﺎﯼ ﺑﭽﮕﯽﺍﺕ ....
اما تو عجله نکن برای بزرگ شدن وقتش که برسد تو هم بزرگ میشوی و گرفتار
ﺗﻤﺎﻡ جانﻢ ﺩﺭ ﺗﻮ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ .........
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ❤
ﺗﻮ ﺟﺎنِ ﻣﻨﯽ❤
ﺟﺎنِ ﻣﺎﺩﺭ❤
عکسای سفرمون به قشم
ایلحانی این عینکشو خیلی دوست داره عینکشم استاندارد استاندار خودشم ژله ای
اینجا از نزدیک طلوع خورشید و داشتیم نگاه میکردیم ثانیه به ثانیه بالا اومدن خورشید و چه دلپذیر بود برای من مادر نگاه کردن به طلوع خورشید با کودکم که دنیای منه
ایلحان علاقه خاصی به خورشید و ماه و ستاره و سیاره و کل اجرام آسمانی داره و عاشق منظومه شمسی هستش الان کلا میدونه کدوم سیاره چه رنگی و کدومش به خورشید نزدیکتر و علاقه خاصیهم به مشتری و زحل داره البته به انگلیسی و منم تا جایی که بخواد باهاش بازی درست میکنم تا به اطلاعاتش اضافه بشه مثلا فرش خونمون منظومه شمسی میشه و همه توپ ها سیاره ها و در موردشون حرف میزنیم
خدایا شکرت
در پناه او