ایلحانایلحان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

نازبالام ایلحان قندعسل مامانی و بابایی

نفس بالنده من ایلحان گل پسر

آسمان آبی و ستاره های زرد .شب بخیر ماه. شب بخیر ستاره. سلام به زندگی. مامایی بوسه بارونم کن .مامایی بخند.بابایی بخند. مامایی دوست دارم.بابایی دوست دارم. بابایی بخور منو. بپر بغلم. عزیزمی .بریم اتاق ایلحان بازی .بریم پارک . کل اسم ماشینا با دارنده شون حتی با گفتن رنگاشون که منظورتو واضح برسونی.... تندر بابایی.ماشین 206 .ماشین پراید. پیکان .کامیون......و خیلی خیلی شیرین زبونی های دیگه که الان سختمه یادم بیارم. توصیف طبیعت ناب از زبان ایلحان توصیف زندگی از نگاه ایلحان لذت بخشترین دقایق زندگی رو برام میسازه. حرف زدنت کلمه کلمه تکرار کردنت حتی گفتن لغات سنگین و سختی مثل قسطنطنیه مارو به وجد میاره عزیز جونم نفسم . شعر خوندنت که خیلی هاشو ...
6 مرداد 1393

دریا زیاده

ایلحانم تو بال های منی برای اوج گرفتن, اوج گرفتن تو زندگی, زندگی که میخوام برای تو بهشت باشه, عزیز جونم . ایلحان جونم دریا رو خیلی دوست داره.همیشه وقتی لباس های بیرونو تنش میکنم،سرشو خم میکنه بانمک و با قیافه عشقیش میگه (بریم دریا بریم دریا) آخه تو جنوبم ما فقط این دریا رو داریم که باهاش خوش بگذرونیم. حدودا سه هفته پیش که از کنار دریا داشتیم میگذشتیم ایلحانم گفت: دریا زیاده،شیرین زبون من دیگه وقتی میریم خارج از شهر اونقدر کنجکاوانه همه جارو نگاه میکنه و هر چی به ذهنش میرسه میگه اونروز وقتی تو جاده گفت: کوه بلند دیگه میخواستم قورتش بدم عزیزکم. ایلحانی میگه: پا نیست همیشه لبت خندون فدای نگاه...
8 تير 1393

روزنه ای به دنیای بازیهای ایلحان

با سلام. امروز میخوام در مورد بازی ها،بله بازیهایی که ایلحان خیلی دوست داره براتون بنویسم. خمیر بازی : من برای ایلحان خمیر بازی های اماده میخریدم ولی اون خمیرا هم زود خشک میشد هم پرهزینه بود برا همین تصمیم گرفتم خودم خمیر درست کنم و خمیرهایی که اولین تجربه ی من بود و من هم از دوستم الهه عزیز یاد گرفته بودم خیلی هم خوب شد و من و ایلحانی و بابایی واقعا از بازی باهاشون لذت بردیم. مواد لازم برای تهیه دو گلوله بزرگ خمیر بازی: آرد ۱ پیمانه یا ۱۲۵ گرم آب ۱ پیمانه یا ۲۴۰ میلی لیتر نمک ۱/۲ پیمانه یا ۱۳۰ گرم روغن مایع ۱ قاشق غذاخوری کرم تارتار ۱ قاشق غذاخوری همه مواد را با هم مخلوط کنید و روی شعله متوسط گاز بگذارید. ...
8 تير 1393

دوچرخه سوار کوچولوی منننن

 شاه پسر من  ایلحان عزیزم  وقتی که 21 ماه و 5 روز سن داشتی (93/3/1) صاحب یه دوچرخه ی خوشگل شدی. مبارکت باشه جون دلم عزیز لحظه های من لذت بزرگ شدنت حتی سوار دوچرخه شدنت و ثانیه به ثانیه حضور تو در بغلم بهترین لحظه هارو برام میسازه بزرگترین هدیه خدا و زیباترین لبخند زندگی دوست دارم قد آسمون جیگر مامانی و بابایی تو .   یه عالمه بوس ایلحانی ...
3 خرداد 1393

21 ماهگیت مبارک همه ی زندگیم

سلام سلام و هزاران سلام به روی همچو ماهت ایلحانم ایلحانم. عشقم. امیدم. نفسم 21 ماهگیت مبارک ایلحانم بازم من دیر اومدم طبق روال های گذشته حتما چیزی شده که من دیر کردم بله یه ماجرای طولانی و خاطرات بد و بد از بیماری 2 هفته ای  ایلحان که نفس مامانش خیلی اذیت شد. قربونت بشم تو اذیت شدی ولی من مردم و زنده شدم من و بابایی تو این دو هفته نه خواب درست حسابی داشتیم نه آسایش جا داره اینجا از همسر مهربون و بینظیرم امیر خودم که همیشه همراهمه تشکر کنم با این که صبحا باید زود بره ولی شبا وقتی من بیدارم اونم بیداره. آقایی فداکار دوست دارم مننننن. از روز حنابندون عمو اصغرت که اون شب ماه تو مجلس شده بودی همه قربون صدق...
28 ارديبهشت 1393

جون دلم شیرینی زندگیم ایلحانِ گلم عاشقتم مامانی

  سلام به بیدانای مامانی بازم دیر شد آره عزیزترینم ولی اومدم......   .: ایلحان تا این لحظه ، 1 سال و 8 ماه و 8 روز و 15 ساعت و 18 دقیقه و 15 ثانیه سن دارد:.    اونقده حرف دارم که اصلا فکر نکنم جا بشه یا حتی وقت بشه که من واسه جنابعالی بنویسم شطنت تات کارای تازه کلماتت بازی ها و اونقده چیزای جالب و گفتنی دارم که دهن همه آب میافته با گفتنش ولی اینجا همه شو نمیگم به دلایلی......... حالا گلچینی از کارای ایلحان جونی..... تازگی ها ایلحان اونقدر گوشش حساس شده نسبت به هر صدایی سوال می پرسه و میگه: صدا صدا چی صدا ؟(یعنی چه صدایه؟) صدای بارون هوا پیما باد زود پز لباسشویی ......تشخیص میده و بعد از سوال خودش ج...
6 ارديبهشت 1393

عید 93 مبارک

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال     خوشجیل مامانش که دلم میخواد همینطوری قورتش بدم آب نبات کوچولوی من سالی پر از موفقیت دور از غم و غصه پر از شادی و سرزندگی و سلامتی برای همه آرزو دارم. عیدتون مبارک ...
6 ارديبهشت 1393

ماجرای اسفند 92

سلام عزیز جانم ، ایلحان مننننن دیر اومدم ولی بالاخره اومدم مهم اینه که بازم تونستم برات بنویسم گنجیشک مامان. ماجرای اسفند 92 اونقدر تلخ و دردناک بود که برام اصلا نمیخواستم بیادش بیارم تا برسه که بنویسم. عزیز جونم ذره ذره وجودم عاشقانه برای تو و بودن تو و نفس کشیدن تو خدا رو شکر میکنن خدا یاشکرت که بخیر گذشت درسته که من توی این بیست روز بیست سال پیرتر شدم ولی خدایا شکر. قضیه اینه که بعد تموم شدن استرسهای واکسن 18 ماهگیت و روزی که تونستی بدون درد پا ی واکسن خوردت راه بری بدویی وبازی کنی و ورجه ورجه هات ادامه پیدا کنه درست 7 اسفند روزچهارشنبه دور وبر ساعت 9 شب از روی صندلی افتادی طوری که دست چپت زیر بدنت موند اومدم بلندت کردم ولی هر ک...
10 فروردين 1393

سفر قشم+ روز عشق+18 ماهگیت مبارک ایلحانم

  این عکس به مناسب روز عشق ،شما دوتا عشق های منین،روزتون مبارک It still seems like magic everytime I remember how love softly touched our hearts bringing in together I love you Happy Valentines Day عکسای پارک زیتون قشم   ایلحانم هجده ماهگیت مبارک عزیز دلم گل پسرم ببین چطوری به دریا نگا میکنی هر چقدر میگم منو نگا عکس بگیریم ازت انگار نه انگار ....... وقتی تو مراکز خرید قشم می گشتیم برا شما از این ماشین ها کرایه می کردیم و شما اونقدر خوشحال و راضی بودی که نگو حتی وقتی میخواستیم برات خرید کنیم نمییومدی پایین تا تنت کنیم و چک اندازه ش کنیم خلاصه بیب بیب م...
4 اسفند 1392